ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 17 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

ریحانه و حنانه قلب مامان بابا

4پرنسس

عصر خوش دخی منگول بابا.ناهار عدس پلو داشتیم بهونه گرفتی ولی باترفند من نوش جان کردی ...
2 ارديبهشت 1391

ریحان بابا

سلام صبح شنبه دخی منگول بخیر.امروز چون بابایی کار بانکی داشتند زودتر رفتند شما هم از خدا خواسته از رفتن به کلاس طفره رفتی عسلم.بیدار که شدی رفتی دست وصورت شستی با لپتاب مشغول بازی شدی شیر پاکتی و٢ لقمهنون با لبنیات محلی خوردی.حالا هم شبکه ٥ تن تن کارتون گذاشته داری با خوردن بستنی تماشا میکنی عاشق بستنی ای.از هر فرصت استفاده میکنی تا تنقلات بخوری. کار دستی ریحانه جون پارک بوستان ولایت بندر ...
2 ارديبهشت 1391

ستاره زمینی

سلام عسلم ١ساعت بازی پرنسس ها بازی کردیم. بعد رفتی انیمیشن اسکوبی را تماشا کردی با خوردن شیر خیار بیسکویت نوش جان ساحل بندر 5شنبه 31 فروردین91 ...
1 ارديبهشت 1391

ستاره زمینی

سلام دختر گلم صبح بخیر من دیرتر بیدار شدم توو با بابا جونت صبحانه خورده بودید بابا میگه روزجمعه ای گفتیم دلت میخواد بیشتر  بخوابی بیدارت نکردیم ریحانه با دوقلوهای مازندرانی سال 89 ...
1 ارديبهشت 1391

ستاره زمینی

سلام ریحانه جان امروز کمی دختر بدی شدی ..................... وقت دلت میخواد تمام وقت در اختیارت باشیم تا بازی کنی ما هم خسته میشیم عسلم به ارامش نیاز داریم کلی پازل درست کردیم بازی کامپیوتری انجام دادیم ولی زیاده خواهی مامان جون دختر خاله گوهر پسر خاله زکیه در باغ زرذ الو ...
31 فروردين 1391

ریحانه ستاره زمینی

سلام ستاره من.امروز به شوق اردو سر حال بیدار شدی با خوردن نصف لیوان شیر  با بابا جون به پیش دبستان رفتی انشالا خوش بگذره. واست غذای مورد علاقت درست کردم بخوری کیفشاببری و٥شنبه خوبی داشته باشی در کنار ما ...
31 فروردين 1391