عکسهای اتلیه
سلام به رو ماهت دختر گلم امروز بالاخره بعد از پیگیری مداوم و اصرار زیاد عکسات را از اتلیه گرفتم از روز دختر تا امروز دقیقا یک ماه گذشته ...............میگفتند چون عکسای چند عروس را میخواستیم حاضر کنیم دیر شده فلان وبمان.حالا بگذریم عکسات خوب شدند
ولی خیلی ناراحتم و عذاب وجدان گرفتم چون وقتی عکسات را گرفتم و بابایی داشتند میدیدند شما یکی را ورداشتی چون بستنی دستت بود منم یهو کنترلم رت از دست دادم و سرت داد زدم و تو هم اشکت درومد حالا منمدارم گریه میکنم که ای کاش اینجوری نمیشد عزیزم ببخش مرا الاشرایطم کمی حساس شده .....گلم امیدوارم مرا ببخشی و حلالم کنی اصلا بعضی مواقع نمیدونم چرا ............
اگه خراب میشدم فدای سرت بازم معذرت میخوام پوزش ایکسکیوزمنت.....................
بریم سر وقت عکسها >>>>>>...............................................:
عاشق این عکستم مامان فدای تو بشه گلگلکم
عزیزم هر کاری کردیم تا لبخند بزنی نشد میگفتی زورکی که نمیشه.خانم عکاس عاشقت شده بود همش میگفت براش اسفند بریز من عکس شا بزرگ میکنم تو اتلیه بذارم و........
عروسکم از این سارافون خیلیا خوششون اومده خانم عکاسه میگفت ترا خدا موهاشا کوتاه نکن چند وقت دیگه باهمین سارافون بیارش تا ارایشش کنم ویه عکس بزرگ واسه عکاسیم بگیرم ...