ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 17 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

ریحانه و حنانه قلب مامان بابا

بدون عنوان

1391/4/22 11:28
نویسنده : مامان فاطمه
408 بازدید
اشتراک گذاری

ریحانه عزیزم:

این اسمورف ها تقدیم به تو که عاشقشونی و هر روز داستان اسمورفکده رو دنبال میکنی

از طرف بابا اصغر

 

بابابزرگ اسمورف 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مجید محمد پور
22 تیر 91 13:51
سلام !

ممنون از حضور همیشگی شما دوست گرانقدرم

جان رفته ولی زخم جفایت نرود

تاثیر طلسم چشم هایت نرود

mamnon az matlabe zibaton

فرشی زدل شکسته انداخته ام

آهسته بیا شیشه به پایت نرود



از : میلاد عرفان پور


خاله باران
22 تیر 91 15:15
چه عروسکهای خوشگلی.البته عکسشون را فقط دادی نه؟


na azizam asbabazi to donya nist ke nadashte basham.
مجید محمد پور
22 تیر 91 18:17
سلام !

جون هر کی دوست دارید توی کامنت آدرس وبتون

رو درست بذارید



ای بابا وبم مشکل داره باشه حتما دوست خوب.
مجید محمد پور
22 تیر 91 18:17
سلام دوست خوبم !

از لطف شما بسیار سپاسگذارم

وقتی حرفهایمان تمام شد

آن وقت چه؟

سکوت می‌کنیم یا

ادامه می‌دهیم ادامه می‌دهیم و تکرار می‌کنیم؟

به هرحال ...سرانجام

زندگی

ادامه‌ی خودش را

از میان حرفها پیدا می‌کند و

می رود

زندگی می‌رود

و ما در سکوت

با چمدانی در دست

تعقیبش می‌کنیم...

از حاشیه‌ی خیابان‌های شلوغ

از لابلای آدمهای آشنا

و روبروی یک دکه‌ی روزنامه‌ فروشی

می‌ایستیم

شانه به شانه‌اش

بر می‌گردیم

و در چشمانش زل می‌زنیم

.............

هنگامه هویدا



تشکر.
نایسل
22 تیر 91 21:39
چه اهنک خوشملی
نایسل
22 تیر 91 21:39
مرسی عزیم ایشالا
حمید رضا درخشانی
23 تیر 91 12:33
خیلی قشنگ است


سلام عزیزم وبت باز نمیشه
مامان گلبرگ و گیسو
23 تیر 91 22:17
وای خیلی قشنکه مبارکت باشه
@}



ممنون عزیزمی
ilijoon
24 تیر 91 15:42
یاس
24 تیر 91 16:32
عزیز دلم.میگم مامان مهربون.بعد این همه اسباب بازی رو کجا جا میدید آخه
قربون این دخمر ناز بشه خاله ایی


چی بگم عزیزم.
علیرضا
24 تیر 91 23:31
سلام اجی جونم خوبی چیبگم والا دیگه خیلی شیطون بودم دو بارش تصادف بوده تا ده سالگی حکایت همچنان باقی بوده ه ه خدا رحححححم کرده وای بچم چی میخاد بشه



bichare madareton.
مامان سارینا
25 تیر 91 8:28
دست بابایی ریحانه گلی درد نکنه . ریحانه گلی دوستت داریم
مادر کوثر
25 تیر 91 12:23
سلام عزیزم
به به مبارکههههههههه
مرسی از حضورت و لطفت
ما از سفر برگشتیم و با پست های جدید بروزیم



به سلامتی عزیزم الان میام.
زهره مامان نیایش
25 تیر 91 13:42
مبارکت باشه دخمل ناز


ممنون خاله جونیییییییییی
مامان امیر مهدی
25 تیر 91 15:24
خیلی قشنگه دست بابا اصغر درد نکنه


ممنون گلم.چرا سایت شما با الینا یکیه چطور ممکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
آرزو مامان نیکی
26 تیر 91 16:47
آخیی اون کوچولوها رو ببین نمکین دست بابایی درد نکنه
نایسل
26 تیر 91 21:40
مرسی عزیز دلمممم بوسس


عزیزم چه خبر خوش خبری. متاسفانه اینترنت منزل مشکل دار شده وقتی درست شد از مطالب زیبای شما دیدن میکنم.
نایسل
26 تیر 91 21:41
فدات شم دختر ماهتو ببوس
مامان پارسا جیگر
27 تیر 91 0:37
چه عروسکای قشنگی مبارک باشه عزیزم
مامان زهره
27 تیر 91 11:44
عزيزم چه عروسك ها ي خوشملي
محمود
2 مرداد 91 14:44
درد دارد ! وقــتـی می رود ؛ و هـمه می گــویـند : دوستـت نــداشـت ... و تــو نمـی تــوانـی بـه هـمه ثــابـت كــنی ، كه هــرشـب بــا عـاشـقانـه هــایـش خـــوابت می كـــرد ... !!!
محمود
2 مرداد 91 18:02
دلم كه مي گيرد پي رنگي ميگردم كه چشمهايت را برساند ترس كه به دلم مي ريزد در نگاه تو به آرامش بركه اي ميرسم كه از بوي پلنگ نشكسته است پي رنگ و حالي مي گردم كه فقط در چشم تو پيدا مي شود . . . اما . . . اما انگار دل امروزم صاف نيست . . . تو را من چشم در راهم ........