ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 17 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

ریحانه و حنانه قلب مامان بابا

ریحان طلایی

1391/2/25 18:30
نویسنده : مامان فاطمه
368 بازدید
اشتراک گذاری

1212121221سلام عزیز دل مامان.دردت به جونم.امروز ساعت ٨ بیدارت کردم که بریم واکسن ورودبه مدرسه را بزنی .چون نزدیک منزل بود ازانس زنگ نزدم ولی منتظر تاکسی شدیم چون شما گرمای هوا را بهونه کردی ولی تاکسی خبری نشد پیاده راه افتادیم از شانس تو نزدیکیهای خانه بهداشت مهرسا باباباومامانش را دیدیم که اونها هم دنبال کار دخترشون بودند البته قبلا واکسن زده بودند وبرای سنجش میرفتند ولطف کردند مارا جلوی در  خانه بهداشت رسوندند.خلاصه رفتیم داخل یه خانم بلا نسبت بد اخلاق قطره را ریخت و واکسن فلج اطفال ٣گانه را زد.آخکمی ترسیده بودی ویه ذره هم گریه کردی.....گریهگریهمامان به قربونت بره بغلبغلماچکه میگی مامان زورگو چرا واکسن زدی چون اذیتت کرده بودم حالا هرچه میگم عزیزم واسه سلامتیته اول باور نمیکردی خلاصه گوش ما را بریدی اونوقت راضی شدی که بخاطر خودت بودهماچخدا را شکر با شربت بروفن زیاد تب نکردی وبا پازلی که خریدی سرگرم شدی تشویقامروز ناهار سوپ جو درست کردم وشما دختر ناز چون کمی سرفه میکنی خوردی البته زیاد نه ٥قاشق.بعدش هندوانه خوردیم چون خنکه واسه تبت خوبه نوش جونت عسل مامان.خوشمزهخوشمزهها راستی کلی بازی کردیم با رنگ بند انگشتی هات عروسکم رو دیوار حموم...بعدشم بابایی اومد وصورتشا رنگ گردی...............تعجبتعجبخندهعزیزم همیشه به خدا میسپارمت گل هستی.بای بایبای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
26 اردیبهشت 91 19:37
سلام ریحانه جون با دوش حموم عکس یادگاری گرفتی خاله جون


اره خاله جون مهدیار را ببوس
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
26 اردیبهشت 91 19:40



مهدیار
بابای دوقلوها
26 اردیبهشت 91 21:34
ریحانه گلی یادت باشه که مامان هرچیزی میگه یا هر کاری میکنه فقط و فقط به خاطر خودته و اینکه خیلی دوستت داره.
صورت بابایی هم که رنگی رنگی کردی دیگه چی میخوای


ممنون عمو جون
ilijoon
28 اردیبهشت 91 23:32



ایلیا جون لطفا راهنمایی کنید که ادرس وبلاگ دوستان را چگونه بیابیم.ممنون میشم