ریحانه جونریحانه جون، تا این لحظه: 17 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

ریحانه و حنانه قلب مامان بابا

افتادن از تاب

1391/2/29 15:57
نویسنده : مامان فاطمه
426 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر عزیزم .چه شب پر از استرس ودلهره.که تا ساعت 5صبح خواب از چشمونم قهر کرده بود.قهرقهرحالاچرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟رفتیم واسه هوا خوری وشام هم حاضری برداشتیم و رفتیم پارک اولش با بابا اسکوتر بازی کردی و بابا هم با دوچرخه کوچولویتو دوجرخه سواری کرد کلی خوشحال بودیم از شادی تو بعد نیم ساعت بابایی رفت تا زیر انداز وبساط شام را از ماشین بیاره وما هم رفتیم به بازی ماشین شارژی و هلیکوپتر ودلت میخواست استخر توپ و کلبه کوچک وتاب بازی کنی وبلیط گرفتم وتاکید کردم که تاب بازی میکنی خیلی خیلی مواظب باش .گفتی من بچه نیستم........ساکتخلاصه خیلی بازی کردی و میگفتی تا صبح باشیم نریم خونه منم از شادی تو تایید کردم که باشه و تو مشغول بودی که یهو از روی تاب به پشت افتادی یا امام زمان از روی سر و کول بچه ها پریدم تا بغلت کنمبغل رنک به رخسار نداشتم هر چه میگفتم یجا بشین اب بخورتا بهتر شی داد میزدی باباما میخوام نوشابه بده بهتره منم ازبس هول کرده بودم دوغ ونوشابه خریدم و پول نداده 1دست اسکوتر دست دیگه دستهای کوچولوی توراکه زودتر به بابا برسم فروشنده خانم پول دوغ دوغ گذاشتم و سریع بسمت بابا تا رسیدیم پریدی بغل بابابایی وباگریهجریانا تعریف کردی.....خلاصه شام خوردید منم اصلا نفهمیدم چی خوردم فقط ازت میپرسیدم بریم دکتر درد نداری که عصبانی شدی عصبانیجون مادرت خوبمتعجببه خونه اومدیم سرگرمت کردم دیرتر بخوابی که خدایی نکرده اتفاقی نیوفته صدقه دادم و توکل کردم ولی بازم دلشوره داشتم که بیخواب شدم.الحمداله بخیر گذشت .121212121212خدایا همیشه نگهدارش باش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مادر کوثر
30 اردیبهشت 91 8:05



گل
بابای دوقلوها
30 اردیبهشت 91 18:09
ریحانه عمووووووووووووووو، خدا رو شکر که سالمی
دفعه بعد بیشتر مواظب باش
ولی خوب بهت خوش گذشته هاااا
امیدوارم همیشه شاد باشید


ممنون عموجان.
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
31 اردیبهشت 91 8:25
خدا را شکر به خیر گذشت عروس خانم


اره ولا خاله جون شکر.سفر خوش گذشت.
ilijoon
1 خرداد 91 15:02
خدا رو شكر به خير گذشت
علی
16 تیر 93 8:57
ایشالا همیشه سالم باشی وبلاگتم قشنگه