سفر به اصفهان
سلام عزیز دلم از سفر بگم . ..قرار شد بابایی ١روزه به ماموریت کاری برند و ما هم از خدا خواسته همراهش شدیم و ٢سه روزی به اصفهان رفتیم وخونه خاله موندیم وبابایی میخواستند ١روزه برگردند و ما بمونیم ولی از خوش شانسی ما پرواز کنسل شد و ١روزبیشتر موندگار شدند و سپس با همدیگر به بندر برگشتیم.خلاصه این سفرم با خوبیها وخوشیهاش تموم شد وصحیح وسالم اومدیم و بابایی را تنها نفرستادیم.خب دیگه بی وفا نیستیم...........موقع رفتن در فراز اسمان با اسمان.ریحانه جونی باپسر خاله مهدیار نازعجب شب بیاد ماندنی.. با ٣تفنگدارعزیزم دوستون دارم قدر دنیاریحانه جونی درکالسکه که خیلی بهش خوش گذشت و ٢دور میدون رادور زد. لا لا داری پسر خاله بخوابپسر بنتنی با سفید برفیدر پارکینگ خونه خاله موقع خداحافظی برگشت از اصفهان با قطار ودوست جدیدبا سارا دوست تازه ریحان جونی با سارا خانم