سفر به اصفهان
سلام عزیز دلم از سفر بگم . ..قرار شد بابایی ١روزه به ماموریت کاری برند و ما هم از خدا خواسته همراهش شدیم و ٢سه روزی به اصفهان رفتیم وخونه خاله موندیم وبابایی میخواستند ١روزه برگردند و ما بمونیم ولی از خوش شانسی ما پرواز کنسل شد و ١روزبیشتر موندگار شدند و سپس با همدیگر به بندر برگشتیم.خلاصه این سفرم با خوبیها وخوشیهاش تموم شد وصحیح وسالم اومدیم و بابایی را تنها نفرستادیم.خب دیگه بی وفا نیستیم........... موقع رفتن در فراز اسمان با اسمان. ریحانه جونی باپسر خاله مهدیار ناز عجب شب بیاد ماندنی.. ...
نویسنده :
مامان فاطمه
14:16